۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

افول علامه ها ؟

یک زمانی، دانش بشری، آنقدر محدود بود که افرادی می توانستند همه دانش زمان خود را کسب نموده و علامه شوند. با گسترش علوم، دوران علامه ها به سر آمد و رشته ها بوجود آمدند. اکنون هر کسی بر یک زمینه متمرکز می شد و به سایر زمینه ها کاری نداشت. به تدریج دهها رشته دانشگاهی بوجود آمد.

یک زمانی تمام دانش بشری در زمینه مدیریت علمی و مهندسی صنایع، آنقدر محدود بود که افرادی می توانستند همه آنرا فراگرفته و استفاده کنند. اکنون به نظر می رسد دوران علامه ها در مهندسی صنایع نیز به سر آمده است !

اکثر دانشگاههای ما، عملاً گرایشی برای مهندسی صنایع، قائل نمی شوند و به طور ضمنی مدعی اند که دانشجویان آنها، با همه زمینه های مهندسی صنایع، آشنا می شوند. آیا آنها مدعی تربیت علامه هستند؟ با توجه به افزایش سرعت همه ی چیزها ! سازمانها مایل به جذب نیروهای بالفعل تری هستند. آنها نمی توانند اکنون فردی را جذب کنند تا چندماه و حتی چند سال بعد به بهره وری برسد. بنابراین خروجی های دانشگاهها باید آمادگی بالفعل بیشتری برای کمک به سازمانها دارا باشند و این به معنی لزوم افزایش گستره و عمق مطالب مفیدی است که مهندسین صنایع در دانشگاه فرا می گیرند. افزایش عمق مطالب مفید، از یک طرف با تلاش بیشتر اساتید و دانشجویان و از طرف دیگر با ایجاد چند گرایش متمایز (نه مثل تمایز تولید صنعتی و تحلیل سیستمها که فقط در سه چهار درس متفاوتند که آن هم به عنوان دروس اختیاری برداشته می شود) امکان پذیر است. متأسفانه برخی دانشگاهها (مثل صنعتی شریف) به سمت حذف گرایش از مهندسی صنایع و خوشبختانه برخی نیز (مثل صنعتی اصفهان) به سمت ایجاد گرایش های بیشتر با تفاوت معنی دار، حرکت کرده اند.

اگر دانشکده های مهندسی صنایع بر تربیت علامه ها اصرار کنند، باید هر روز شاهد ایجاد گرایش هایی از مهندسی صنایع در سایر دپارتمانهای دانشگاهها باشیم. کما اینکه این اتفاق قبلاً در مورد فناوری اطلاعات و کنترل پروژه و ... افتاده است! با وجود افرادی متخصص در یک حوزه مشخص، کسی از علامه ها استقبال نخواهد کرد!

به عنوان مثال، سازمانی که نیازمند کارشناس کنترل پروژه برای حل مشکلات امروز (و نه چند سال بعد) خودش است، رغبتی به جذب کسی که از مدیریت پروژه، فقط CPM و مسیربحرانی و مقداری MSP بلد است، نخواهد داشت. دانش بشری در زمینه مدیریت پروژه، خیلی بیش از اینهاست و چالش های سازمانها نیز خیلی پیچیده تر از آن است که با این مطالب سطحی بتوان با آنها روبرو شد!

یا سازمانی که نیازمند تحلیل گر سیستمهای اطلاعاتی است، تمایلی به جذب کارشناسی که به اندازه سه واحد از سیستمهای اطلاعاتی می داند (تازه اگر بداند) و دانش او در زمینه کامپیوتر، به اندازه دانش یک کارمند دولت در دارقوزآباد است که در دوره های ICDL فراگرفته است. (کارمندان دارقوزآباد نیز یک چیزهایی از اکسس و اکسل می دانند !! )

البته ممکن است گفته شود که تفکیک علوم به رشته های جدا از هم، مسائل و مشکلاتی نیز ایجاد کرد(که من در این پست به آن نمی پردازم) اما پاسخ این است که اصرار بر تربیت علامه ها، راه حل این مسئله نیست.

هیچ نظری موجود نیست: