چند روز پیش ، یک نامه الکترونیک دریافت کردم که خبر از برگزاری ششمین کنفرانس بین المللی مهندسی صنایع در اسفندماه سال جاری در دانشگاه صنعتی شریف می داد. دریافت این نامه ، Trigger ی بود که این پست را بنویسم.
ترکیب برگزارکنندگان و سازمان کنفرانس نشان می دهد که این کنفرانس نیز با همان سبک و سیاق کنفرانس های قبلی مهندسی صنایع خواهد بود . یعنی اکثر افراد موثر بر کنفرانس ، اساتید متخصص در زمینه OR و آمار و احتمال هستند یا به عبارت دیگر ، اساتیدی هستند که عمدتاً برای دانشگاهیان شناخته شده اند اما در سازمانها و صنعت ، مشهور نیستند. نتیجه این می شود که کنفرانس ، شکل دانشجویی و دانشگاهی به خود می گیرد و سازمانها ، استقبال گرمی از آن نمی کنند. مقالات ارائه شده در کنفرانس نیز عمدتاً تئوریک (بخوانید تخیلی) خواهند بود.
سوالی که در اینجا پیش می آید ، این است که به راستی هدف کنفرانس و مخاطبان آن کیستند؟ اگر بخش مهمی از مخاطبان کنفرانس را کارشناسان سازمانها بدانیم و یکی از اهداف مهم کنفرانس را ارتباط دانشگاه و سازمانها تعریف کنیم ، در این صورت باید تغییرات مهمی در نحوه برگزاری کنفرانس بوجود آوریم. به یاد چند ماه پیش افتادم که در امتحان میان ترم درس کنترل پروژه ، با ارائه اطلاعاتی ، از دانشجویان خواسته بودم برای برگزاری یک کنفرانس ملی در زمینه مدیریت پروژه در دانشگاه خودشان ، منشور پروژه (Project Charter) بنویسند. کنفرانس مهندسی صنایع نیاز به یک منشور دارد که در آن ، مخاطبان و نیازها و خواسته های آنها ، معیارهای موفقیت کنفرانس ، معیارهای پذیرش کنفرانس توسط مخاطبان ، فراورده های کنفرانس و ... به درستی تعریف شوند و سپس برنامه ریزی و اجرای کنفرانس مهندسی صنایع ، بر اساس آن صورت گیرد.
برای مفیدتر شدن کنفرانس ، می توان از سخنرانانی که برای کارشناسان سازمانها (و نه دانشجویان دانشگاهها) ، حرفی برای گفتن دارند ، دعوت نمود. یادم نمی رود که در کنفرانس قبلی مهندسی صنایع ، دکتر خوشنویس (از مهندسین صنایع ایرانی مقیم آمریکا) سخنرانی داشت و صریحاً گفت که برخی از اساتید در ایران مانده اند اما به گونه ای کار می کنند که گویی در آمریکا هستند. اگر شما در ایران مانده اید ، باید به نحوی کار کنید که برای این کشور مفید باشد. مضمون صحبتش این بود که مثلاً نوشتن مقاله های قوی OR به زبان انگلیسی و برای مجلات ISI ، چه دردی از این مملکت دوا می کند؟ البته سخنران بعدی که از اساتید قدیمی و بسیار شریف صنایع در ایران است ، با طرح و بیاناتش نشان داد که یا صحبت های دکتر خوشنویس را نشنیده یا علاقه ای به تغییر جهت خودش ندارد !
موضوع مهم دیگر ، این است که باید مقالات کاربردی (که حتی الامکان بر اساس تجارب سازمانها نوشته شده باشند) بیشتر ارج نهاده شوند. اساتید بزرگوار ، با معیارهای نگارش مقالات ژورنالی ، این نوع مقالات را داوری نکنند.
من فکر می کنم مهندسی صنایع در ایران ، نیاز به یک تعریف و طراحی مجدد دارد. یعنی ما در عمل و به طور کلی ، نتوانسته ایم اجزاء جامعه مهندسی صنایع ( یعنی دانشکده های مهندسی صنایع و اساتید و مهندسین صنایع جذب شده در سازمانها) و نیازها و توقعات مشتریان این جامعه (یعنی سازمانها و مدیران آنها) را با یکدیگر هماهنگ نماییم. من در یکی از نوشته های قبلی ام در این وبلاگ نوشتم که مهندسی صنایع از یک طرف به مدیریت و دیدگاه هزینه-فایده متصل است و از طرف دیگر به رشته های فنی و زمینه های تخصصی. مهندسین صنایع نباید به سمت یکی از دو سر این طیف ، کشیده شوند. اما مهندسین صنایع ما یا به طرف مدیریت کشیده شده و دانش تخصصی آنها در سایر زمینه ها از عمق و گستردگی لازم برخوردار نیست و یا اینکه در سر دیگر طیف ، آنقدر مشغول موضوعاتی مثل آمار و احتمال و تحقیق در عملیات شده اند که فراموش کرده اند باید دیدگاه هزینه-فایده و کل نگری داشته باشند. منظورم از دیدگاه هزینه-فایده این است که ببینیم مثلاً هزینه و فایده مهندسی صنایع برای سازمانها چه بوده و چه باید باشد؟ هزینه و فایده نوشتن یک مقاله OR برای یک مجله ISI چیست؟ هزینه و فایده برگزاری یک کنفرانس چیست ؟ هزینه و فایده اجرای یک پروژه در سازمان چیست ؟ و البته واضح است که معیار فایده را نباید طبق سلیقه و عادت و منافع خودمان تعریف کنیم. مانند سازمانهایی که ارزش را از دید خودشان و نه از دید مشتری ، تعریف می نمایند. احتمالاً برخی افراد، هزینه-فایده را از دیدگاه شخص خودشان تعریف کرده اند چون از فرصتی که دولت جمهوری اسلامی با بها دادن بیش از حد به آمار مقاله های ISI برای آنها بوجود آورده ، به خوبی استفاده می کنند ! با نوشتن چند مقاله (تخیلی) و چاپ آنها در مجلات ظاهراً معتبر ISI ، به خیلی چیزها می رسند !!
البته شاید هم یکی از دلایل توفیق کمتر کنفرانس های مهندسی صنایع نسبت به کنفرانس های مشابه ( نظیر کنفرانس های مدیریت پروژه ، مدیریت فناوری اطلاعات و کنفرانس مدیریت) در موضوع و عنوان کنفرانس باشد ! زیرا عنوان کنفرانس ، بیانگر مسئله یا راه حل مشخصی برای سازمانها نیست. یعنی عنوان سایر کنفرانس ها ، مخاطب را به یاد برخی از مسائل و مشکلات و ندانسته هایش می اندازد اما عنوان کنفرانس صنایع ، مخاطب را به یاد یک رشته دانشگاهی می اندازد و بنابراین دانشگاهیان را بیشتر جلب می کند تا سازمانها را .
تا زمانی که مهندسی صنایع ، جایگاه خود را به درستی تعریف نکند ، تکلیف کنفرانس مهندسی صنایع نیز مشخص نخواهد شد.
باشد که چنین باد.
ترکیب برگزارکنندگان و سازمان کنفرانس نشان می دهد که این کنفرانس نیز با همان سبک و سیاق کنفرانس های قبلی مهندسی صنایع خواهد بود . یعنی اکثر افراد موثر بر کنفرانس ، اساتید متخصص در زمینه OR و آمار و احتمال هستند یا به عبارت دیگر ، اساتیدی هستند که عمدتاً برای دانشگاهیان شناخته شده اند اما در سازمانها و صنعت ، مشهور نیستند. نتیجه این می شود که کنفرانس ، شکل دانشجویی و دانشگاهی به خود می گیرد و سازمانها ، استقبال گرمی از آن نمی کنند. مقالات ارائه شده در کنفرانس نیز عمدتاً تئوریک (بخوانید تخیلی) خواهند بود.
سوالی که در اینجا پیش می آید ، این است که به راستی هدف کنفرانس و مخاطبان آن کیستند؟ اگر بخش مهمی از مخاطبان کنفرانس را کارشناسان سازمانها بدانیم و یکی از اهداف مهم کنفرانس را ارتباط دانشگاه و سازمانها تعریف کنیم ، در این صورت باید تغییرات مهمی در نحوه برگزاری کنفرانس بوجود آوریم. به یاد چند ماه پیش افتادم که در امتحان میان ترم درس کنترل پروژه ، با ارائه اطلاعاتی ، از دانشجویان خواسته بودم برای برگزاری یک کنفرانس ملی در زمینه مدیریت پروژه در دانشگاه خودشان ، منشور پروژه (Project Charter) بنویسند. کنفرانس مهندسی صنایع نیاز به یک منشور دارد که در آن ، مخاطبان و نیازها و خواسته های آنها ، معیارهای موفقیت کنفرانس ، معیارهای پذیرش کنفرانس توسط مخاطبان ، فراورده های کنفرانس و ... به درستی تعریف شوند و سپس برنامه ریزی و اجرای کنفرانس مهندسی صنایع ، بر اساس آن صورت گیرد.
برای مفیدتر شدن کنفرانس ، می توان از سخنرانانی که برای کارشناسان سازمانها (و نه دانشجویان دانشگاهها) ، حرفی برای گفتن دارند ، دعوت نمود. یادم نمی رود که در کنفرانس قبلی مهندسی صنایع ، دکتر خوشنویس (از مهندسین صنایع ایرانی مقیم آمریکا) سخنرانی داشت و صریحاً گفت که برخی از اساتید در ایران مانده اند اما به گونه ای کار می کنند که گویی در آمریکا هستند. اگر شما در ایران مانده اید ، باید به نحوی کار کنید که برای این کشور مفید باشد. مضمون صحبتش این بود که مثلاً نوشتن مقاله های قوی OR به زبان انگلیسی و برای مجلات ISI ، چه دردی از این مملکت دوا می کند؟ البته سخنران بعدی که از اساتید قدیمی و بسیار شریف صنایع در ایران است ، با طرح و بیاناتش نشان داد که یا صحبت های دکتر خوشنویس را نشنیده یا علاقه ای به تغییر جهت خودش ندارد !
موضوع مهم دیگر ، این است که باید مقالات کاربردی (که حتی الامکان بر اساس تجارب سازمانها نوشته شده باشند) بیشتر ارج نهاده شوند. اساتید بزرگوار ، با معیارهای نگارش مقالات ژورنالی ، این نوع مقالات را داوری نکنند.
من فکر می کنم مهندسی صنایع در ایران ، نیاز به یک تعریف و طراحی مجدد دارد. یعنی ما در عمل و به طور کلی ، نتوانسته ایم اجزاء جامعه مهندسی صنایع ( یعنی دانشکده های مهندسی صنایع و اساتید و مهندسین صنایع جذب شده در سازمانها) و نیازها و توقعات مشتریان این جامعه (یعنی سازمانها و مدیران آنها) را با یکدیگر هماهنگ نماییم. من در یکی از نوشته های قبلی ام در این وبلاگ نوشتم که مهندسی صنایع از یک طرف به مدیریت و دیدگاه هزینه-فایده متصل است و از طرف دیگر به رشته های فنی و زمینه های تخصصی. مهندسین صنایع نباید به سمت یکی از دو سر این طیف ، کشیده شوند. اما مهندسین صنایع ما یا به طرف مدیریت کشیده شده و دانش تخصصی آنها در سایر زمینه ها از عمق و گستردگی لازم برخوردار نیست و یا اینکه در سر دیگر طیف ، آنقدر مشغول موضوعاتی مثل آمار و احتمال و تحقیق در عملیات شده اند که فراموش کرده اند باید دیدگاه هزینه-فایده و کل نگری داشته باشند. منظورم از دیدگاه هزینه-فایده این است که ببینیم مثلاً هزینه و فایده مهندسی صنایع برای سازمانها چه بوده و چه باید باشد؟ هزینه و فایده نوشتن یک مقاله OR برای یک مجله ISI چیست؟ هزینه و فایده برگزاری یک کنفرانس چیست ؟ هزینه و فایده اجرای یک پروژه در سازمان چیست ؟ و البته واضح است که معیار فایده را نباید طبق سلیقه و عادت و منافع خودمان تعریف کنیم. مانند سازمانهایی که ارزش را از دید خودشان و نه از دید مشتری ، تعریف می نمایند. احتمالاً برخی افراد، هزینه-فایده را از دیدگاه شخص خودشان تعریف کرده اند چون از فرصتی که دولت جمهوری اسلامی با بها دادن بیش از حد به آمار مقاله های ISI برای آنها بوجود آورده ، به خوبی استفاده می کنند ! با نوشتن چند مقاله (تخیلی) و چاپ آنها در مجلات ظاهراً معتبر ISI ، به خیلی چیزها می رسند !!
البته شاید هم یکی از دلایل توفیق کمتر کنفرانس های مهندسی صنایع نسبت به کنفرانس های مشابه ( نظیر کنفرانس های مدیریت پروژه ، مدیریت فناوری اطلاعات و کنفرانس مدیریت) در موضوع و عنوان کنفرانس باشد ! زیرا عنوان کنفرانس ، بیانگر مسئله یا راه حل مشخصی برای سازمانها نیست. یعنی عنوان سایر کنفرانس ها ، مخاطب را به یاد برخی از مسائل و مشکلات و ندانسته هایش می اندازد اما عنوان کنفرانس صنایع ، مخاطب را به یاد یک رشته دانشگاهی می اندازد و بنابراین دانشگاهیان را بیشتر جلب می کند تا سازمانها را .
تا زمانی که مهندسی صنایع ، جایگاه خود را به درستی تعریف نکند ، تکلیف کنفرانس مهندسی صنایع نیز مشخص نخواهد شد.
باشد که چنین باد.